سورناسورنا، تا این لحظه: 6 سال و 10 ماه و 7 روز سن داره

فرشته عاشقی، پسرم سورنا

اولین های پسرکجانم تا پایان یک ماهگی

اولین عطسه سورنا شب اول تولد و ساعت سه و سی دقیقه بامداد بود. اولین حمام آقا سورنای من در بیمارستان نیکان و در ساعت 10:30 صبح روز سوم تیرماه انجام شد. اولین حمام آقا سورنای من در خانه روز هفتم تیرماه که یک روز بعد از افتادن بندناف پسرم بود انجام شد. اولین بار ناخن های دست سورنا توسط عزیز فریده و در تاریخ 18 تیرماه گرفته شد. اولین بار آقا سورنای من روز قبل از ختنه، سی و یکم تیرماه پستانک گرفت. ...
31 تير 1396

اولین ماهگرد سورنای من

این روزها چقدر زود می گذرد، تو یک ماهه شدی و من هنوز مشتاق نوزادیت هستم، روزها میگذرد و من هر روز بیشتر عاشق می شوم، صدایت گوشهایم را نوازش می دهد، صوررت را که می نگرم توتیای چشمانم می شود، لمس تنت بهشت من است، چه حسی دارد مادر شدن... کاش زمان بایستند و من در روزهای عاشقانه کودکیت بمانم مهربان آفریدگارم حافظت باشد پسر تابستانی من. ...
31 تير 1396

بند انگشتی 1

نمی دونم چطور شد که اینطوری عاشقت شدم. تصورش برام سخت بود که کسی بتونه کسی رو بیشتر از خودش دوست داشته باشه اما حالا از روزی که تو رو دارم حاضرم برات جون بدم. بند انگشتی ریزه میزه من، میدونم که یه روز سرو قامت من میشی و دنیا سر تعظیم فرود میاره با آوردن اسمت. تو اومدی تا دنیارو پر از زیبایی کنی بهشت من. ...
13 تير 1396

حمام دهه

فبای آلا ربکما تکذبان؟ و کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می کنید؟ امروز دهه آقا سورنا و البته مامان سانازش بود. طبق رسم و رسومات، گل پسر توسط مامانیا حمام دهه رفت و با کاسه ای که آیات قرآنی داشت روی سرش آب ریخته شد. بعد هم مامان ساناز عکسای دهه از پسرجانش گرفت. اینکه فلسفه حمام دهه چیستو خودمم نمیدونستم ولی با کمی وقت چیزای جالبی پیدا کردم و بعدهم کلی خدارو شکر کردم که الان دیگه خیلی این رسم و رسومات جدی گرفته نمیشه. به نظرم بیشتر از یک فرآیند زایمان آدمو خسته میکنه، البته تا اونجایی که یادم میاد بخشی از این مراحل برای دهه خاله سارا به اصرار عزیز خدابیامرز انجام شد، اما برای من و شما فقط به همون کاسه چهل کلید ...
11 تير 1396